مخلص و مداح اهلبيت عصمت و طهارت عليهم صلوات اللّه اجمعين آقاى امير محمّدى نقل كرد:
يكى از شبهاى جمعه مقارن با ساعت يك نصف شب آمدم تخت فولاد (قبرستان مؤ منين و علماى مشهور در اصفهان ) ديروقت بود مردم خواب بودند ماشين را خاموش نموده و با هُل آنرا داخل تكيه كردم . بود فرمانرواى كشور دل بنامش دفتر عشق است مفتوح نبى را جان شيرين جز حسين نيست چه صحرائى است يا رب وادى عشق بگو اهريمنان كربلا را مؤ يد را چه غم باشد بمحشر -------------------------------------------------------
يك چند زيلو روى هم بود آمدم و بروى آنها نشستم و سيگارى روشن كردم تا بعد بروم استراحت كنم .
ناگهان چشمم به مقبره آقاى سيد محمّدباقر درچه اى استاد مرحوم آية اللّه بروجردى رضوان اللّه تعالى عليه افتاد روى به آسمان كردم صدا زدم خدايا من مى دانم آقا سيد محمّدباقر در خانه تو آبرو دارداين سيد امشب بخواب من بيايد و يك خبرى از آن دنيا بمن بدهد.
سيگارم تمام شد رفتم خوابيدم در عالم رؤ يا ديدم جمعيتى دورتا دور كه بعضى نشسته و برخى ايستاده بودند.
در اين هنگام ديدم آقا سيد محمّد باقر درچه اى يك پيراهن سفيد پوشيده و يك عرقچين بر سرش مى باشد اشاره بمن نمود و صدا زد هر قدمى كه براى امام حسين (ع ) در دنيا برداشتم در اينجا (عالم برزخ ) دارند پايم حساب مى كنند.
يعنى دنيا و آخرت اگر مى خواهى در خانه امام حسين (ع ) را رها نكن .(1)
خوشا جانى كه جانانش حسين (ع ) است
1-مؤ لف.
------------------------------------------------
على مير خلف زاده
نظرات شما عزیزان: