انتخاب نام نیکو برای فرزندان در آیینه احادیث
نامگذاری در اخلاق اسلامى
با دقت در نامهای بزرگان اسلام میبینیم تقریباً همه اسمها با معنای خاص و با هجای مناسب هستند، مانند محمد، احمد، على، حسن، حسین و...
اسلام به نامگذاری اهمیت میدهد و این کار را از وظایف مهم یک پدر و مادر میداند. اسلام معتقد است نامها در تکوین شخصیت انسان تأثیری شگرف و انکارناپذیر دارند. نام نیکو میتواند انگیزه نیکوکاری و گرایش بهسوی الگوهای مطلوب را در فرد ایجاد کند و نامگذاریهای تحقیرآمیز و نکوهیده ممکن است به گرایشهای منفى، انزوا، انتقام و پرخاشگری منجر شود.
نام و صدا زدن در قرآن
شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که بعضی وقتها لقبهایی روی فرزندان یا حتی نزدیکان شما میگذارند که وقتی طرف را به این اسم صدا میکنند، شاید اعتراض نکند، اما ناراحتی را میتوانید از چهرهاش ببینید.
صدا زدن و چگونه صدا زدن و نامی که با آن، کسی را صدا میزنیم، میتواند زمینهساز الفت و محبت یا کدورت و دشمنی باشد. خداوند هم به این نکته توجه دارد و در آیه 11 سوره حجرات خطاب به مؤمنان و کسانی که ایمان آوردهاند، چند چیز را ممنوع میکند: 1. استهزاء؛ 2. بدگمانى؛ 3. غیبت؛ 4. تجسس؛ 5. لقبهای زشت. خداوند، مسلمانان را با این خطاب موظف میکند که از این رفتارها دوری کنند؛ چون اسلام در پی ساختن جامعه اسلامی است و عقیده دارد جامعه زمانی آرمانی و مطلوب میشود که معیارهای اخلاقی در آن رعایت شود و اینها را جزئی از معیارهای اساسی یک جامعه میداند.
صدا زدن با لقبهای زشت، با تمسخر فرق دارد. خیلی وقتها برخی از لقبها و نامهایی که برای دیگران میگذارند، برای مسخره کردن و سرزنش کردن است. این میتواند هشداری برای والدین باشد؛ چون گام اول برای گذاشتن لقبها و اسمهای زشت، تصمیم والدین هستند.
ادامه مطلب...
اهمیت نامگذاری کودک در اسلام
یکی از سنتهای اسلام نامگذاری است. در آموزه های اسلامی، انتخاب نام نیک از حقوق کودک دانسته شده است. از آیات قرآنی برمی آید که اسم باید به گون های انتخاب شود که موجب تمسخر نشود، از این رو از هر گونه لقب گذاری زشت پرهیز داده شده است، چه رسد که برای شخص نام زشتی انتخاب شود که موجب تمسخر او شود.
نویسنده در این مطلب بر آن است تا نقش نامگذاری را در تعیین شخصیت و هویت و شاکله انسان براساس آموزه های وحیانی اسلام تبیین کند.
نقش نامگذاری در شخصیت انسان
انسان موجودی است که ویژگی بیان، از مهمترین و اصلی ترین صفات او دانسته شده است به طوری که خداوند در هنگام یاد کرد از نعمتهای بزرگ، به تعلیم بیان به انسان اشاره می کند؛(الرحمن، آیه ۴) چرا که انسان با داشتن توانایی بیان از اموری بهره مند می شود که بیان مبتنی بر آن شکل می گیرد. از مهم ترین بسترهای دستیابی به بیان می توان از علم و دانش خاص یاد کرد. شناخت اسمی اشیاء در حقیقت شناخت حقیقت آنهاست. اینکه خداوند در آیات ۳۰ و ۳۱ سوره بقره در هنگام بیان خلافت انسان از دانش اسمایی او سخن می گوید، به معنای شناخت حقایق آنهاست. از این رو فرشتگان نیز ناتوان از پاسخگویی می شوند و به محدودیت علم خود در این زمینه توجه یافته و بدان اقرار می کنند.
بنابراین، توانایی انسان در بیان و شناخت حقایق، ارتباط تنگاتنگی با شناخت اسمی آنان دارد و همین توانایی است که انسان را برتر از دیگر موجودات هستی از جمله فرشتگان الهی قرار داده و خلافت، از ایشان و دیگرانی که در مرز انسانیت بودند چون جنیان سلب شده و به انسان داده شد.
از آموزه های وحیانی اسلام این معنا به دست می آید که انسان برای بیان شناخت خود از حقایق به نامگذاری آنها اقدام می کند
و با این روش می کوشد تا هم شناخت خود را به حفظ و ضبط، صیانت کند و هم امکان بیان و تعلیم آن را به دیگران ولو به شکل انبایی و علم حصولی داشته باشد.
ادامه مطلب...
کودکان چه ميپرسند
غلامرضا حيدري ابهري
چرا خدا خيلي از دعاهاي ما را انجام نميدهد؟
خود خداي مهربان در قرآن، ما را به دعا تشويق کرده و فرموده است «زماني که بندگان من دربارة من ميپرسند، بگو که من نزديکم و به دعاي دعاکننده وقتي که مرا صدا ميزند جواب ميدهم.»
اگر خدا نميخواست به ما کمک کند، به ما نميگفت که دعا کنيم، اما آيا تا به حال فکر کردهاي که اگر همة دعاهاي ما انسانها برآورده ميشد، چه اتفاقي ميافتاد؟
يک کشاورز دعا ميکند که باران ببارد، اما يک مسافر دعا ميکند که باران نبارد. شخصي که از دنيا خسته شده است دعا ميکند که زودتر بميرد، اما برادر وخواهر و پدر و مادرش که او را دوست دارند، دعا ميکنند که او زنده بماند، و...
پس ميبيني که اگر قرار بود خدا همة دعاهاي ما را گوش کند، نظم دنيا به هم ميريخت. بهعلاوه خيلي از دعاهايي که ما ميکنيم، به خير و صلاحمان نيست. او ما را دوست دارد و چون ميداند که بعضي وقتها درخواست ما به نفع ما نيست، آن را عمل نميکند. مثلاً خيلي از آدمها دعا ميکنند که به پول و ثروت برسند، اما خدا ميداند که اگر همة آنها پولدار شوند، پولشان را در راه بد خرج ميکنند. در قرآن آمده که «چه بسيار چيزهايي که شما دوست داريد ولي براي شما بد است.»
پس خداي مهربان، گاهي به خاطر خود ما، دعايمان را گوش نميکند؛ چون او ما را دوست دارد. از اين گذشته، خيلي وقتها، خدا دعاي ما را مدتي بعد برآورده ميکند. ما آدمها خيلي عجله ميکنيم. اگر کمي صبر داشته باشيم، خدا دعاي ما را هم برآورده ميکند.
گاهي هم خدا بهتر از آنچه که از او خواستهايم، به ما ميدهد؛ مثلاً ما دعا ميکنيم که يک کتاب کوچک به ما بدهد، اما او کمي ديرتر، چندين کتاب باارزش به ما هديه ميدهد، ولي ما چون عجله داريم، فکر ميکنيم خدا به ما توجه ندارد؛ اما اينطور نيست.
ادامه مطلب...
13 توصيه روانشناسان به والدين براي تربيت کودک بدزبان
منصور بهرامي (روانشناس باليني)
وقتي کودکان شروع به بدزباني، تمسخر، پرخاش، استفاده از کلمات نامطلوب و گاه فحش دادن ميکنند، ما به شکلي غمناک متوجه قدرت کودک در تقليد کلمات خوب و بد خودمان و اطرافيان ميشويم. بدزباني تنها از راه آموختن و مواجه شدن با آن به وجود ميآيد بنابراين بايد موقعيتهايي را که طي آن ممکن است کودک اين کلمات نامطلوب را بشنود، محدود کنيد يعني مواظب برنامههاي تلويزيوني که کودک ميبيند، دوستاني که با آنها رفت و آمد داريد و طرز صحبت خود باشيد تا بتوانيد اين کلمات را از مجموعه لغاتي که کودک به کار ميبرد حذف کنيد. 13 توصيه زير به شما کمک ميکند در تربيت کودک خود تأثيرگذارتر و موفقتر باشيد.
1. بدزباني کودک را ناديده بگيريد: اگر بهطور اتفاقي کودکتان واژه ناشايستي را به کار برد، سعي کنيد به بدزباني اهانتبار او کمترين توجهي نشان ندهيد. وانمود کنيد که آن را هرگز نشنيدهايد، بنابراين هرگونه تأثير آن را بر خودتان از بين برده و بازي او را به يک بازي يک نفره تبديل کنيد که اصلاً براي کودکان جالب نيست.
2. از خوشزباني کودک تعريف و تمجيد کنيد: بگذاريد کودک بداند چه نوع گفتاري را ميپسنديد. هر بار که بدزباني نميکند به اين امر اشاره کنيد. براي مثال بگوييد «خوشم ميآيد وقتي سؤالي از تو ميپرسم آرام جواب ميدهي.» به او نشان دهيد که کدام گفتار وي بدزباني شمرده ميشود.
3. خودتان هم بدزباني نکنيد: از آنجا که ميدانيد بدزباني شيوهاي است که کودک براي اعمال کنترل بر شما به کار ميگيرد، پس خودتان بدزباني نکنيد. او ممکن است به دنبال راههايي باشد تا عمداً شما را عصباني کند و با بدزباني توجه شما را به خود جلب کند پس، از شرکت در اين بازي خودداري کنيد.منصور بهرامي (روانشناس باليني)
وقتي کودکان شروع به بدزباني، تمسخر، پرخاش، استفاده از کلمات نامطلوب و گاه فحش دادن ميکنند، ما به شکلي غمناک متوجه قدرت کودک در تقليد کلمات خوب و بد خودمان و اطرافيان ميشويم. بدزباني تنها از راه آموختن و مواجه شدن با آن به وجود ميآيد بنابراين بايد موقعيتهايي را که طي آن ممکن است کودک اين کلمات نامطلوب را بشنود، محدود کنيد يعني مواظب برنامههاي تلويزيوني که کودک ميبيند، دوستاني که با آنها رفت و آمد داريد و طرز صحبت خود باشيد تا بتوانيد اين کلمات را از مجموعه لغاتي که کودک به کار ميبرد حذف کنيد. 13 توصيه زير به شما کمک ميکند در تربيت کودک خود تأثيرگذارتر و موفقتر باشيد.
1. بدزباني کودک را ناديده بگيريد: اگر بهطور اتفاقي کودکتان واژه ناشايستي را به کار برد، سعي کنيد به بدزباني اهانتبار او کمترين توجهي نشان ندهيد. وانمود کنيد که آن را هرگز نشنيدهايد، بنابراين هرگونه تأثير آن را بر خودتان از بين برده و بازي او را به يک بازي يک نفره تبديل کنيد که اصلاً براي کودکان جالب نيست.
2. از خوشزباني کودک تعريف و تمجيد کنيد: بگذاريد کودک بداند چه نوع گفتاري را ميپسنديد. هر بار که بدزباني نميکند به اين امر اشاره کنيد. براي مثال بگوييد «خوشم ميآيد وقتي سؤالي از تو ميپرسم آرام جواب ميدهي.» به او نشان دهيد که کدام گفتار وي بدزباني شمرده ميشود.
3. خودتان هم بدزباني نکنيد: از آنجا که ميدانيد بدزباني شيوهاي است که کودک براي اعمال کنترل بر شما به کار ميگيرد، پس خودتان بدزباني نکنيد. او ممکن است به دنبال راههايي باشد تا عمداً شما را عصباني کند و با بدزباني توجه شما را به خود جلب کند پس، از شرکت در اين بازي خودداري کنيد.
ادامه مطلب...
خانواده وتربیت کودک(2)
مهري زينهاري
در بخش گذشته ضمن اشاره به نقش والدين و جايگاه آن در شكل دهي شخصيت كودك، قسمتي از عوامل مؤثر در تكوين شخصيت آدمي را برشمرديم. بررسي نيازهاي رواني كودك و نيز مسايل مالي، موضوعي است كه در اين شماره پي مي گيريم
نيازهاي رواني كودك
كودك، همان گونه كه در رشد جسمي خود به آب، غذا، سلامتي و مسكن نيازمند است و بدون آنها ادامه زندگي براي او و اطرافيانش مشكل مي شود، به يك سلسله توجهات و مراقبتهاي رواني نياز دارد كه بهداشت رواني كودك با به كارگيري آن مراقبتها تأمين مي شود. در اين بخش از بحث به بعضي از نيازهاي رواني كودكان اشاره مي كنيم:
الف ـ نياز به محبت
محبت، نياز اساسي و ضروري هر انسان بويژه كودكان است. محبت، مهمترين عامل سلامت روح كودك است و نبود آن موجب ناهنجاريهاي رواني خواهد شد. كمبود محبت، زمينه ساز بسياري از بزهكاريها و آشفتگيهاي اجتماعي است. به وسيله محبت حساب شده، مي توان نابسامانيهاي رواني كودكان را اصلاح كرد و آنها را به سوي هدف مورد نظر، سوق داد. زندگي، تنها در سايه قانون و مقررات، دانش و تجربه امكان پذير نيست.
«قانون بي محبت، لنگ است و محبت بي قانون، كور و بي حساب.»(1) از اين رو، كودك نيازمند به تماس با جسم پدر و مادر، از راه دست بر سر كشيدنهاي پدر، بوسيدنها و در آغوش گرفتنهاي مادر است. چه بسيار دردهاي جسماني كودك كه با دست كشيدن پدر يا مادر و يا بوسيدن آنها، محل درد تسكين مي يابد. بوسيدن كودك، او را به زندگي، دلگرم و اميدوار مي سازد و خود را به والدين، نزديك احساس مي كند و اين احساس، موجب شادابي و نشاط روحي او مي شود.
افراط و تفريط در محبت: كمبود محبت، عواقب خطرناكي را براي فرد و جامعه به بار مي آورد. كودكي كه در دوره طفوليت، محبت نبيند، در بزرگسالي خشن و عقده اي بار مي آيد و عامل بسياري از شرارتها و جنايتها مي شود. ريشه بسياري از خودكشيها و شكستها حتي براي بزرگسالان، عدم احساس محبت از طرف فرد يا افرادي معين است. پرتوقعي، بدبيني، نوميدي، نارضايتي كودكان و جوانان ...، معلول همان بي محبتيهاي اطرافيان و مربيان است.
ادامه مطلب...
خانواده و تربيت كودك(1)
مهري زينهاري
اهميت خانواده به عنوان يك واحد اجتماعي، مسأله اي غير قابل ترديد است. تأثير خانواده در كودك از نظر فرهنگي، اجتماعي، اخلاقي و عاطفي بسيار مهم و باارزش است
زيرا طفل، مباني زندگي را در آنجا فرا مي گيرد و خوب و بد را از آنجا مي آموزد. از اين رو، خانواده اي كه آرامش روحي بر آن حكمفرماست، بهترين آموزشگاه براي كودكي است كه بايد در آينده به جرگه عظيم اجتماع بپيوندد. بيشتر «بايدها» و «نبايدها» «خوبيها» و «زشتيها» و روحيات كودك در خانواده پايه گذاري مي شود.
آشنايي با روشهاي تربيت كودك از ضروريات زندگي خانواده هاست. بر هر پدر و مادري لازم است كه قبل از تولد فرزندشان، اصول اوليه تربيتي را فرا گرفته، خود را براي رسالت سنگين تربيت فرزند، با استفاده از شيوه هاي صحيح تربيتي و كاربرد آن در مقاطع مختلف سني، آماده كنند.
تربيت چيست؟
استاد شهيد مطهري در زمينه تعريف تربيت مي گويد:
«تربيت عبارت است از پرورش دادن، يعني به فعليت در آوردن استعدادهاي دروني اي كه در يك شي ء هست. و لهذا تربيت فقط در مورد جاندارها صادق است.»(1)
پس، تربيت، يك عمل عمدي، آگاهانه و داراي هدف است كه به منظور رشد دادن، ساختن، دگرگون كردن و نيز شكفتگي استعدادهاي مادرزادي انجام مي شود.
كودك، يكي از افرادي است كه تحت تربيت پدر و مادر خويش قرار مي گيرد و بسياري از روحيات فرهنگي ـ اجتماعي او با نظارت پيگير و مداوم آنها حاصل مي شود. اين خانواده است كه او را صالح يا فاسد بار مي آورد، و عامل شكل گيري نوع جهان بيني كودك، شخصيت و مسايل روحي و رواني او و محدوده تأثيرگذاري آنها مي شود. او دين، شرافت، اعتماد به نفس، صدق و صفا، نوع دوستي، همدلي با ديگران، احترام به قانون، احساس مسؤوليت و تعاون را از پدر و مادر مي آموزد.
كودك همان گونه كه از نظر جسم، آسيب پذير است و در برابر كمترين و كوچكترين حادثه اي واكنش، نشان داده و بيمار مي شود، از نظر اخلاقي و رواني هم به همان اندازه يا بيشتر، آسيب پذير است. او بسياري از حالات و رفتارهاي فردي و اجتماعي خود را از بزرگترها تقليد مي كند و در نظم، احترام به قانون، پاي بندي به مذهب، ادب، خشونت، بي بند و باري، ناسازگاري و ... از اطرافيان خود شكل مي گيرد.
ادامه مطلب...
تربیت کودک از نگاه نبوی
فاطمه محمدی نویسی
کودکان ارزشمندترین و ظریفترین هدیهای هستند که خداوند به امانت به ما سپرده و ما را بر سرنوشت آنها حاکم کرده است و ما نیز وظیفه داریم که این بار مسئولیت را با مطلوبترین روشها به سر منزل مقصود برسانیم.
لازمه تربیت صحیح کودک، یاری گرفتن از قرآن و احادیث و رعایت موازین اسلامی است.
روش اسلام در تربیت کودک، محبت و پند و نصیحت توأم با مدارا و احتیاط است که باید در عین حال دلنشین و مؤثر باشد. بنابراین تنبیه و مجازات نخستین عامل تربیتی در اسلام نیست، بلکه ابزاری است که در صورت سودمند واقع نشدن رفق و محبت در ایجاد عادات خوب به کار میاید. در تربیت اسلامی زیادهروی دیده نمیشود و فقط از این راه میتوان افرادی معتدل را تربیت کرد؛ به طوری که تمام قوای او اشباع و تعدیل شوند و جسم و روح و عقل، هماهنگ باشند.
به یاد داشته باشیم که مقوله تربیت، فارغ از جنبه روحی و نفسانی آن، جنبه بدنی و عقلی را نیز شامل میشود و هر گاه این سه به موازات یکدیگر و به طور صحیح تربیت شوند، قطعاً انسان توانا و مستعدی را تقدیم جامعه بشری خواهیم کرد.
خانواده، مدرسه و گروههای دینی عواملی هستند که صرفنظر از عوامل قهری همچون وارثت، بر روش و منش کودکان تأثیر به سزایی دارند.
موضوع تعلیم و تربیت و روشهای مطلوب آن از زمانهای بسیار دور مورد توجه بشر بوده و در تمام عصرها در زندگانی انسان اهمیت والایی داشته است.
علاوه بر پیامبران الهی که رسالت و مسئولیت تعلیم و تربیت جوامع بشری را عهدهدار بودهاند، دانشمندان، فلاسفه و اندیشمندان هر جامعه و ملتی نیز همگام با آنان در این رهگذر میکوشیدهاند. دانشمندان اسلامی نیز از آغاز قرن اول اسلامی تا کنون، به مدد قرآن و حدیث رهنمودها و تألیفات ارزشمندی از خود بر جای گذاشتهاند که همه از آموزههای اسلامی الهام گرفتهاند.
ادامه مطلب...
طلاق و سرنوشت ابهام آميز كودكان
انسان پس از طي دوران طفوليت و نوجواني به مرحله اي سرشار از احساس ، كه همان جواني است پا مي گذارد . دوراني كه يك جوان توانائيهاي مختلفي را در خود مي بيند و صلاحيت انجام امور مهم را نيز ، در خود حس مي كند . طبيعتاً هر انساني بنابر شرايط و موقعيت هاي متفاوت ، از تربيت متفاوتي هم برخوردار بوده است . لذا بسته به اين تفاوتها ، خواسته ها و نيازهاي افراد هم مختلف است .
چنانچه والدين فرزندان خود را به گونه اي تربيت كنند كه به طور معمول از كمبودي برخوردار نباشند ، معمولاً در دوران حساس جواني ، كمتر دچار انحرافات مختلف اخلاقي مي شوند . اما گاهي محبت هاي افراطي والدين و در اختيار داشتن امكانات رفاهي بسيار و يا از طرفي كمبود محبت والدين نسبت به فرزندان و عدم توجه به آموزش هنجارها و رفتارهاي اجتماعي مهم ، مانند مسئوليت پذيري يا مسئله مشاركت در انجام امور فردي و اجتماعي ، ممكن است فرزندان را به افرادي ناتوان در جامعه تبديل كند .
يكي از مهم ترين و حساس ترين خصوصيات دوران جواني ، تصميم گيري افراد براي تشكيل زندگي مشترك و مسئله ازدواج است . اگر جوانان ما در دوران كودكي و نوجواني با آموزش صحيح و باورهاي مناسب پرورش يابند ، با شناخت معيارهاي درست و متعادلي به امر ازدواج مي نگرند و كمتر دچار مشكل مي شوند . حال آنكه عدم وجود يك باور معقول و متعادل نسبت به ملاك هاي ازدواج مي تواند آفت هاي يك زندگي مشترك را بسازد كه تداوم و لحاظ نمودن چنين مواردي مي تواند موجب لرزش پايه هاي يك زندگي باشد و نهايتاً منجر به طلاق شود .
ادامه مطلب...
تنبيه بدنى كودكان و راه حلهاى جايگزين
وقتى سخن از«تنبيه» به ميان مىآيد، در اكثر ذهنها، «انضباط» متبلور مىشود و در نتيجهبرخى تنبيه را با انضباط و اطاعت كوركورانه مترادف مىدانند.
بعضى افراد معتقدندكه انضباط در سايه اطاعت كوركورانه به دست مىآيد و منضبط كسى است كه بدون اظهارنظرى، دستور مافوق خود را اجرا نمايد. كسانى كه اين گونه فكر مىكنند، چند فرضرا قبول كردهاند كه:
1- مافوق هيچ وقت اشتباه نمىكند و دستورهاى او هميشه با صلاح و صواب همراه است.
بنابراين، زيردستان بدون چون و چرا بايد از وى اطاعت كنند;
2- افرادى كه تحتسرپرستى يك نفر قرار دارند، معمولا از لحاظ فهم و درك ضعيفند، روى اين اصل، صلاحو صرفه ايشان در اين است كه دستورهاى سرپرست را بدون اين كه درباره آنها بحثكنند، به اجرا درآورند;
3- اطاعت كوركورانه، پيشرفت و نتيجه كار را بهتر مىسازدو امور را تحت نظم و قاعده معين درمىآورد. (1)
متاسفانه اين فرضها را بسيارى از والدين و مربيان پذيرفتهاند و فكر مىكنندكه اگر كودك از آنها اطاعت محض كند، خوشبختخواهد شد و بنابراين، زمانى كه كودكاز دستور آنان سرپيچى مىكند، او را تنبيه مىكنند تا طبق نظر آنها رفتار كند.
ادامه مطلب...
علامت های آخر الزمان
ابن عباس نقل می کند: ما با پیامبر (صلی الله علیه و آله) در حجة الوداع بودیم. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) حلقه در خانه کعبه را گرفت و رو به ما کرد و فرمود:آیا حاضرید شما را از علامت های آخر الزمان با خبر سازم؟
سلمان که در آن روز از همه به پیامبر(صلی الله علیه و آله) نزدیک تر بود، عرض کرد: آری! یا رسول الله.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: از علامت های آخر الزمان ضایع کردن نماز، پیروی از شهوات، تمایل به هواپرستی، گرامی داشتن ثروتمندان و فروختن دین به دنیاست و در آن وقت قلب مؤمن در درونش آب می شود مثل آب شدن نمک در آب از این همه زشتی ها که می بیند و قدرت جلوگیری آن را ندارد.
سلمان پرسید: آیا چنین واقع خواهد شد؟
حضرت فرمود: آری! سوگند به خداوند، ای سلمان، در آن وقت زمامداران ستمگر، وزیرانی فاسق، کارشناسان ستمگر و امنایی خائن بر مردم حکومت کنند. در آن وقت زشتی ها زیبا و زیبایی ها زشت می شود. امانت به خیانت کار سپرده می شود و امانت دار خیانت می کند، دروغگو تصدیق می شود و راستگو تکذیب.
ادامه مطلب...
مرگ عبدالله نشانه بسیار نزدیک بودن ظهور!!!
یکی از نشانه های بسیار نزدیک به ظهور در روایات اهل بیت(ع) اختلاف بنی العباس و اغاز جنگ قدرت در میان این خاندان می باشد. بیش از 20 روایت دراین زمینه وجود دارد، این نشانه آن قدر مهم است
که امام صادق(ع) و امام محمد باقر(ع) از آن بعنوان نشانه حتیمه ظهور نام برده اند! صدور روایات متعدد در این زمینه از اهل بیت(ع) نشان میدهد که تحقق این امر و جنگ قدرت نقش مهمی در ظهور دارد، سوالی که پیش می آید این است که بنی العباس در عصر ظهور چه کسانی هستند و علت اهمیت بالای آن ها و جنگ قدرتی که در میانشان در می گیرد، چیست؟
بخشی از روایاتی که در مورد خاندان بنی العباس در آستانه ظهور وجود دارد به شرح زیر است:
1- امام صادق(ع): اختلاف بنی عباس از علائم حتمی است، ندای آسمانی از نشانه های حتمی است، خروج قائم(عج) از امور حتمی است. (بشارت الاسلام ص 449
2- امام صادق(ع): آنچه دوست می دارید محقق نمی شود جز آن که بنی فلان(بنی عباس) دچار اختلاف شوند چون دچار اختلاف شدند مردم بر حکومت آن ها چشم می دوزند و اختلاف آن ها را غنیمت می شمارند، آن گاه سفیانی خروج می کند. (منتخب الاثر ص 252
ادامه مطلب...
مهدويت در اسلام و عهدين
در عهدين، اميد بستن به جهاني روشن و نوراني که در آن آدمي بر همه خواستهاي خود کامياب و از گناهان پاک شود، آشکارا ديده ميشود
اصل وابستگي همه ممکنات به وجود امام (عليه السلام) از طريق بحثهاي استدلالي و آيات و روايات ثابت گرديده است. هر عالَمي داراي يک نقطه مرکزي است که وجودش با آن نقطه مرکزي ارتباط دارد; مانند انسان که نقطه مرکزي آن قلب است و حيات اعضا و اندام و بخش مادي او به وجود قلب بستگي دارد.
از طرفي، ميان اعضاي مادي و روح نيز ارتباطي دو سويه و به صورت تأثيرپذيري روح از جسم و به عکس نيز وجود دارد. از اين رو، تمام عوالم داراي يک نقطه مرکزي ميباشند و آن وجود مقدّس امام عصر (عج) است. ارتباط وجود ممکنات با وجود ولي قطب جهان به حکم اخبار پيامبر(صلي الله عليه وآله)و ائمّه اطهار(عليهم السلام) ثابت است.
رسول خدا(صلي الله عليه وآله) ميفرمايند: «لا يزال هذا الدين قائماً الي اثني عشر فاذا مضوا ساخت الارض باهلها»;1 همواره اين دين بر پا خواهد بود تا دوازده نفر; پس وقتي که آن دوازده نفر درگذشتند، زمين اهل خود را فرو خواهد برد.
ادامه مطلب...
بدأ
يكي از مسائل اعتقادي اسلام كه در روايات و احاديث با تأكيد فراوان از آن ياد شده و در زندگي انسان نيز نقش مهمي دارد، مسأله «بدأ» است. اين مسأله بر بحثي كه پيرامون تقدير انجام شد، مبتني است و از آنجا كه تقدير بر دو گونه عيني و علمي تقسيم ميشد، بدا نيز به دو نوع فعلي و علمي تقسيم ميگردد.
مفهوم لغوي بدا ظاهر شدن و آشكار شدن چيزي است كه پيش از آن آشكار نبوده است. اما در اصطلاح، تغيير و تبديل «قدر» را «بدا» گويند.
با توجه به تعريفي كه در مورد قضا و قدر بيان شد، دانستيم قضا بر مرحله حتميت وقوع فعل اطلاق مي شود و قابل تغيير و دگرگوني نيست بر خلاف قدر كه حاكي از مرحله آمادگي و پيدايش مقدمات يك پديده بود و بسيار واضح است كه تحقق مقدمات و شرايط يك پديده تا زمانيكه علت تامه آن حاصل نشده و تحقق پديده به مرحله حتميت «قضا» نرسيده باشد، امكان خنثي شدن و بي تأثير ماندن در مورد آنها وجود دارد.
هيچ گاه تحقق مقدمات يك كار، به طور قطعي مستلزم تحقق نتيجه آن نيست چه بسيار كارهايي كه بدون نتيجه ميماند بنابراين تقدير قابل دگرگوني و تغيير است.
ادامه مطلب...
انكار شرور
تاكنون روشن شد كه تمام افعال خداوند , حكيمانه و داراى غاياتى معقول است كه البته , اين غايات به مخلوقات او باز مى گردند . از سوى ديگر, اين يك واقعيت انكار ناپذير است كه در جهان پيرامون ما امورى هستند كه آنها را « شر» مى دانيم ; بلايا و مصيبتهاى ناشى از پديده هاى طبيعى همچون سيل و طوفان , و زلزله , بيماريها, درد , رنج, مرگ, سختيهاى گوناگون و ... مجموعه بزرگى از شرور را پديد مى آورند كه هر انسانى , كم و بيش , با آن دست به گريبان است .
حال ممكن است در نگاه نخست به نظر آيد كه وجود اين امور با حكمت الهى و غايتمندى آفرينش انسان سازگارى ندارد, زيرا غرض خداوند از خلقت آدميان تامين مصالح و منافع آنهاست; حال آنكه , امور ياد شده همگى بر خلاف مصالح انسانى اند و از اين رو, با غايت خلقت بشر تعارض دارند . به ديگر سخن, چه بسا گمان شود كه خداوند با تجويز شور و جلوگيرى نكردن از آنها,«نقض غرض» كرده است و نقض غرض (يعنى آنكه فاعل كارى انجام دهد كه با اغراض و مقاصدش منافات داشته باشد) با حكيم بودن فاعل سازگار
نيست.
ادامه مطلب...
مساله قضا و قدر
مساله قضا و قدر يكى از مباحث بسيار مهم كلامى است . اين مساله با آنچه كه امروزه به «سرنوشت» معروف است , ارتباط نزديكى دارد و نه تنها ذهن فيلسوفان و متكلمان را به خود مشغول داشته, بلكه يكى از مسائل اساسى در زندگى هر انسانى است.
از اين رو, بحث سرنوشت, از ديرزمان, جايگاه خاصى در ادبيات ملل گوناگون داشته و دستمايه شاعران و داستان سرايان و ... براى خلق آثار بزرگ بوده است . البته , طبيعى است كه متالهان و خدا باوران مساله سرنوشت را در ارتباط با علم و اراده الهى تفسير مى كنند, اما ملحدان آن را در چارچوب حتميت هاى برخاسته از علل و اسباب مادى محصور مى سازند.
به هر ترتيب , اصل مساله قضا و قدر از مسلمات عقايد اسلامى است و چندان در كتاب و سنت فراوان از آن سخن گفته شده كه هيچ جاى انكار و اختلافى باقى نمانده است . با اين حال, همان گونه كه اشاره خواهيم كرد, در تفسير اين اصل مهم اعتقادى بين طوايف مختلف اسلامى, اختلافاتى به چشم مى خورد.
ادامه مطلب...
تبيين عدل الهي
انسان موجودي است مختار كه در طول زندگي با گزينش آزاد خويش به سوي كمال و سعادت و يا در جهت سقوط و شقاوت ، حركت ميكند بديهي است كه دراين مسير سرنوشت ساز نيازمند آگاهيهاي لازم و شناخت كافي نسبت به كمال و راه نيل به آن خوهد بود تا بتواند قوانين و برنامههاي فردي و اجتماعي خويش را به گونه مطلوب پي ريزي كند.
از طرفي بايد گفت انسان به تنهايي و با اتكاء به علوم و آگاهيهايي كه از راه هاي عادي كسب مي كند از دستيابي به شناخت لازم در اين زمينه ناتوان است، از همين روي خداوند حكيم با فرستادن پيامبران و كتب آسماني، اين كمبود را جبران نموده قوانين و برنامه هايي را كه تأمين كننده سعادت دنيوي و اخروي بشر باشد، براي او ارائه فرموده است از اين فعل الهي در وضع قوانين براي كارهاي اختياري بشر با واژه «تشريع» كه به معني قانونگذاري است تعبير مي شود و منظور از عدل الهي آن است كه اين قوانين آسماني بر اساس عدالت بوده، در آنها حقوق همه افراد بشر رعايت شده است.
ادامه مطلب...
عدل الهى و كيفرهاى اخروى
آخرين پرسش كه در مورد عدل الهى مطرح است، مساله جزا وكيفرهاى اخروى است و پرسش به نحو ياد شده در زير مطرح مىشود.
انگيزه از كيفر يا تشفى خاطر استيا عبرتگيرى ديگران و جايگاههر دو زندگى دنيوى است، و در سراى ديگر هيچيك از دو ملاك وجودندارد توضيح اين كه:
انتقام از قاتل در زندگى دنيوى جنبه تشفى دارد چنانكهمىفرمايد:
(...ومن قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا فلا يسرف فى القتلانه كان منصورا) .
«هركس كه بىگناه كشته شود، براى ولى او حق قصاص قرار داديماما در قتل اسراف نكند چرا كه او مورد حمايت است».
درباره عبرتگيرى ديگران از كيفر مجرمان چنين مىفرمايد:
(الزانيه والزانى فاجلدوا كل واحد منهما ماءه جلده و لاتاخذكم بهما رافه فى دين الله ان كنتم تومنون بالله و اليومالاخر و ليشهد عذابهما طائفه من المؤمنين) .
ادامه مطلب...
عدل الهى و كاستىها و نارسائىها
موضوع كاستىها و نارسائىها در كتابهاى عقايد در مراحل مختلف مطرح گرديده و احيانا تصور شده كه بلاها و گرفتاريها با چهاراصل مسلم در تضاد است:
1 - توحيد در خالقيت.
2 - نظام احسن.
3 - حكمتخداوند.
4 - عدل الهى.
و ما در اينجا اين موضوع را فقط از ديدگاه چهارم بررسىمىكنيم، تا روشن شود اين نوع كاستىها با عدل الهى كوچكترينتضادى ندارد، پرسشهائى كه در اين مورد وجود دارد، به سه صورتمطرح مىشود:
1 - اگر خدا عادل است، چرا حوادثى رخ مىدهد كه همگى زيانبار وضررخيز است؟
2 - اگر خدا عادل است، چرا انسانها را با شايستگيهاى متفاوتآفريده است؟
3 - اگر او عادل است، چرا فقر و بدبختى دامن گروهى را گرفتهاست؟
در اينجا پاسخ اجمالى وجود دارد كه براى اهل ايمان كافى است وآن اين كه هرگاه با دلائل قطعى عدل الهى ثابتشد، طبعا ناآگاهىما از مصالح اين رويدادها بر عدل الهى خدشهاى وارد نمىسازدزيرا چهبسا در اين موارد مصالحى باشد كه ما از آن ناآگاهيم.
ولى براى كسانى كه هنوز به عدل الهى از ديده شك و ترديدمىنگرند، بايد پاسخ ديگرى داد. اينك ما هر سه پرسش را مطرح وبه تحليل آنها مىپردازيم:
ادامه مطلب...
عدل الهى و پاسخ به ابهامات درباره آن
هدف اين مقال پاسخ به يك رشته پرسشها است كه افراد ناآگاه و جسور، آن را به عنوان اعتراض بر عدل الهى مطرح مىنمايند.
اين پرسشها بر چهار محور دور مىزنند:
1- عدل الهى و فاعليت انسان.
2- عدل الهى و علم و اراده پيشين خدا.
3- عدل الهى و مساله قضا و قدر.
4- عدل الهى و كيفرهاى اخروى.
عدل الهى و كيفرهاى اخروى
حكيمان و متكلمان پيرامون هر چهار موضوع به صورت گسترده سخن گفتهاند، و از راههاى گوناگون به حل مشكل پرداختهاند، ولى از آنجا كه بحث ما، يك بحث قرآنى است، فقط درباره اين سه سؤال از دريچه آيات قرآن سخن مىگوئيم، كسانى كه علاقمندند موضوعات سهگانه را از همه زاويهها بررسى كنند، مىتوانند به ديگر كتابهاى ما مراجعه كنند.
اينك درباره نخستين موضوع سخن مىگوئيم.
ادامه مطلب...
اثبات عدل الهي
مسئله عدل الهى يكى از اصول بسيار مهم اعتقادى و كلامى است. عدل نيز, همانند توحيد, بيانگر يكى از اوصاف الهى است, ولى به دليل اهميت و صف ناپذير آن, جايگاه ويژه اى در مباحث اعتقادى و كلامى يافته است. اين اهميت تا آنجا ست كه گاه از عدل به عنوان يكى از اصول پنج گانه دين يا مذهب و در كنار اصولى, مانند نبوت و معاد, ياد مى شود. بى ترديد, اين جايگاه رفيع معلول عواملى چند است كه در اين ميان, دو عامل نقشى اساسى تر دارند:
1ـ اصل عدل الهى گستره وسيعى دارد: پذيرش يا رد اين اصل, نقش مهمى در تصوير ما از خداوند سبحان و به عبارت ديگر, در خداشناسى ما ايفا مى كند. از سوى ديگر, اين اصل با كل نظام تكوينى و تشريعى عالم در ارتباط است و قبول يا رد آن مى تواند كل جهان بينى ما را دگرگون سازد. افزون بر اين, عدل الهى يك از پيامدهاى مهم اثبات معاد و پاداش وكيفر اخروى است و سرانجام, اين اصل صرفاً بعد عقيدتى و نظرى ندارد, بلكه ايمان به دادورزى و عدالت پيشگى خداوند آثار تربيتى خاصى در رفتارهاى آدمى و گرايش او به تحقق عدل و ريشه كن ساختن ظلم در روابط اجتماعى و انسانى به جاى مى گذارد.
ادامه مطلب...
از سمت راست حضرت علی اکبر و حضرت قاسم
علمدار کربلا و جون از یاران امام حسین (ع)