بدأ
يكي از مسائل اعتقادي اسلام كه در روايات و احاديث با تأكيد فراوان از آن ياد شده و در زندگي انسان نيز نقش مهمي دارد، مسأله «بدأ» است. اين مسأله بر بحثي كه پيرامون تقدير انجام شد، مبتني است و از آنجا كه تقدير بر دو گونه عيني و علمي تقسيم ميشد، بدا نيز به دو نوع فعلي و علمي تقسيم ميگردد.
مفهوم لغوي بدا ظاهر شدن و آشكار شدن چيزي است كه پيش از آن آشكار نبوده است. اما در اصطلاح، تغيير و تبديل «قدر» را «بدا» گويند.
با توجه به تعريفي كه در مورد قضا و قدر بيان شد، دانستيم قضا بر مرحله حتميت وقوع فعل اطلاق مي شود و قابل تغيير و دگرگوني نيست بر خلاف قدر كه حاكي از مرحله آمادگي و پيدايش مقدمات يك پديده بود و بسيار واضح است كه تحقق مقدمات و شرايط يك پديده تا زمانيكه علت تامه آن حاصل نشده و تحقق پديده به مرحله حتميت «قضا» نرسيده باشد، امكان خنثي شدن و بي تأثير ماندن در مورد آنها وجود دارد.
هيچ گاه تحقق مقدمات يك كار، به طور قطعي مستلزم تحقق نتيجه آن نيست چه بسيار كارهايي كه بدون نتيجه ميماند بنابراين تقدير قابل دگرگوني و تغيير است.
ادامه مطلب...
انكار شرور
تاكنون روشن شد كه تمام افعال خداوند , حكيمانه و داراى غاياتى معقول است كه البته , اين غايات به مخلوقات او باز مى گردند . از سوى ديگر, اين يك واقعيت انكار ناپذير است كه در جهان پيرامون ما امورى هستند كه آنها را « شر» مى دانيم ; بلايا و مصيبتهاى ناشى از پديده هاى طبيعى همچون سيل و طوفان , و زلزله , بيماريها, درد , رنج, مرگ, سختيهاى گوناگون و ... مجموعه بزرگى از شرور را پديد مى آورند كه هر انسانى , كم و بيش , با آن دست به گريبان است .
حال ممكن است در نگاه نخست به نظر آيد كه وجود اين امور با حكمت الهى و غايتمندى آفرينش انسان سازگارى ندارد, زيرا غرض خداوند از خلقت آدميان تامين مصالح و منافع آنهاست; حال آنكه , امور ياد شده همگى بر خلاف مصالح انسانى اند و از اين رو, با غايت خلقت بشر تعارض دارند . به ديگر سخن, چه بسا گمان شود كه خداوند با تجويز شور و جلوگيرى نكردن از آنها,«نقض غرض» كرده است و نقض غرض (يعنى آنكه فاعل كارى انجام دهد كه با اغراض و مقاصدش منافات داشته باشد) با حكيم بودن فاعل سازگار
نيست.
ادامه مطلب...
مساله قضا و قدر
مساله قضا و قدر يكى از مباحث بسيار مهم كلامى است . اين مساله با آنچه كه امروزه به «سرنوشت» معروف است , ارتباط نزديكى دارد و نه تنها ذهن فيلسوفان و متكلمان را به خود مشغول داشته, بلكه يكى از مسائل اساسى در زندگى هر انسانى است.
از اين رو, بحث سرنوشت, از ديرزمان, جايگاه خاصى در ادبيات ملل گوناگون داشته و دستمايه شاعران و داستان سرايان و ... براى خلق آثار بزرگ بوده است . البته , طبيعى است كه متالهان و خدا باوران مساله سرنوشت را در ارتباط با علم و اراده الهى تفسير مى كنند, اما ملحدان آن را در چارچوب حتميت هاى برخاسته از علل و اسباب مادى محصور مى سازند.
به هر ترتيب , اصل مساله قضا و قدر از مسلمات عقايد اسلامى است و چندان در كتاب و سنت فراوان از آن سخن گفته شده كه هيچ جاى انكار و اختلافى باقى نمانده است . با اين حال, همان گونه كه اشاره خواهيم كرد, در تفسير اين اصل مهم اعتقادى بين طوايف مختلف اسلامى, اختلافاتى به چشم مى خورد.
ادامه مطلب...
تبيين عدل الهي
انسان موجودي است مختار كه در طول زندگي با گزينش آزاد خويش به سوي كمال و سعادت و يا در جهت سقوط و شقاوت ، حركت ميكند بديهي است كه دراين مسير سرنوشت ساز نيازمند آگاهيهاي لازم و شناخت كافي نسبت به كمال و راه نيل به آن خوهد بود تا بتواند قوانين و برنامههاي فردي و اجتماعي خويش را به گونه مطلوب پي ريزي كند.
از طرفي بايد گفت انسان به تنهايي و با اتكاء به علوم و آگاهيهايي كه از راه هاي عادي كسب مي كند از دستيابي به شناخت لازم در اين زمينه ناتوان است، از همين روي خداوند حكيم با فرستادن پيامبران و كتب آسماني، اين كمبود را جبران نموده قوانين و برنامه هايي را كه تأمين كننده سعادت دنيوي و اخروي بشر باشد، براي او ارائه فرموده است از اين فعل الهي در وضع قوانين براي كارهاي اختياري بشر با واژه «تشريع» كه به معني قانونگذاري است تعبير مي شود و منظور از عدل الهي آن است كه اين قوانين آسماني بر اساس عدالت بوده، در آنها حقوق همه افراد بشر رعايت شده است.
ادامه مطلب...
عدل الهى و كيفرهاى اخروى
آخرين پرسش كه در مورد عدل الهى مطرح است، مساله جزا وكيفرهاى اخروى است و پرسش به نحو ياد شده در زير مطرح مىشود.
انگيزه از كيفر يا تشفى خاطر استيا عبرتگيرى ديگران و جايگاههر دو زندگى دنيوى است، و در سراى ديگر هيچيك از دو ملاك وجودندارد توضيح اين كه:
انتقام از قاتل در زندگى دنيوى جنبه تشفى دارد چنانكهمىفرمايد:
(...ومن قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا فلا يسرف فى القتلانه كان منصورا) .
«هركس كه بىگناه كشته شود، براى ولى او حق قصاص قرار داديماما در قتل اسراف نكند چرا كه او مورد حمايت است».
درباره عبرتگيرى ديگران از كيفر مجرمان چنين مىفرمايد:
(الزانيه والزانى فاجلدوا كل واحد منهما ماءه جلده و لاتاخذكم بهما رافه فى دين الله ان كنتم تومنون بالله و اليومالاخر و ليشهد عذابهما طائفه من المؤمنين) .
ادامه مطلب...
عدل الهى و كاستىها و نارسائىها
موضوع كاستىها و نارسائىها در كتابهاى عقايد در مراحل مختلف مطرح گرديده و احيانا تصور شده كه بلاها و گرفتاريها با چهاراصل مسلم در تضاد است:
1 - توحيد در خالقيت.
2 - نظام احسن.
3 - حكمتخداوند.
4 - عدل الهى.
و ما در اينجا اين موضوع را فقط از ديدگاه چهارم بررسىمىكنيم، تا روشن شود اين نوع كاستىها با عدل الهى كوچكترينتضادى ندارد، پرسشهائى كه در اين مورد وجود دارد، به سه صورتمطرح مىشود:
1 - اگر خدا عادل است، چرا حوادثى رخ مىدهد كه همگى زيانبار وضررخيز است؟
2 - اگر خدا عادل است، چرا انسانها را با شايستگيهاى متفاوتآفريده است؟
3 - اگر او عادل است، چرا فقر و بدبختى دامن گروهى را گرفتهاست؟
در اينجا پاسخ اجمالى وجود دارد كه براى اهل ايمان كافى است وآن اين كه هرگاه با دلائل قطعى عدل الهى ثابتشد، طبعا ناآگاهىما از مصالح اين رويدادها بر عدل الهى خدشهاى وارد نمىسازدزيرا چهبسا در اين موارد مصالحى باشد كه ما از آن ناآگاهيم.
ولى براى كسانى كه هنوز به عدل الهى از ديده شك و ترديدمىنگرند، بايد پاسخ ديگرى داد. اينك ما هر سه پرسش را مطرح وبه تحليل آنها مىپردازيم:
ادامه مطلب...
عدل الهى و پاسخ به ابهامات درباره آن
هدف اين مقال پاسخ به يك رشته پرسشها است كه افراد ناآگاه و جسور، آن را به عنوان اعتراض بر عدل الهى مطرح مىنمايند.
اين پرسشها بر چهار محور دور مىزنند:
1- عدل الهى و فاعليت انسان.
2- عدل الهى و علم و اراده پيشين خدا.
3- عدل الهى و مساله قضا و قدر.
4- عدل الهى و كيفرهاى اخروى.
عدل الهى و كيفرهاى اخروى
حكيمان و متكلمان پيرامون هر چهار موضوع به صورت گسترده سخن گفتهاند، و از راههاى گوناگون به حل مشكل پرداختهاند، ولى از آنجا كه بحث ما، يك بحث قرآنى است، فقط درباره اين سه سؤال از دريچه آيات قرآن سخن مىگوئيم، كسانى كه علاقمندند موضوعات سهگانه را از همه زاويهها بررسى كنند، مىتوانند به ديگر كتابهاى ما مراجعه كنند.
اينك درباره نخستين موضوع سخن مىگوئيم.
ادامه مطلب...
اثبات عدل الهي
مسئله عدل الهى يكى از اصول بسيار مهم اعتقادى و كلامى است. عدل نيز, همانند توحيد, بيانگر يكى از اوصاف الهى است, ولى به دليل اهميت و صف ناپذير آن, جايگاه ويژه اى در مباحث اعتقادى و كلامى يافته است. اين اهميت تا آنجا ست كه گاه از عدل به عنوان يكى از اصول پنج گانه دين يا مذهب و در كنار اصولى, مانند نبوت و معاد, ياد مى شود. بى ترديد, اين جايگاه رفيع معلول عواملى چند است كه در اين ميان, دو عامل نقشى اساسى تر دارند:
1ـ اصل عدل الهى گستره وسيعى دارد: پذيرش يا رد اين اصل, نقش مهمى در تصوير ما از خداوند سبحان و به عبارت ديگر, در خداشناسى ما ايفا مى كند. از سوى ديگر, اين اصل با كل نظام تكوينى و تشريعى عالم در ارتباط است و قبول يا رد آن مى تواند كل جهان بينى ما را دگرگون سازد. افزون بر اين, عدل الهى يك از پيامدهاى مهم اثبات معاد و پاداش وكيفر اخروى است و سرانجام, اين اصل صرفاً بعد عقيدتى و نظرى ندارد, بلكه ايمان به دادورزى و عدالت پيشگى خداوند آثار تربيتى خاصى در رفتارهاى آدمى و گرايش او به تحقق عدل و ريشه كن ساختن ظلم در روابط اجتماعى و انسانى به جاى مى گذارد.
ادامه مطلب...
صفحه قبل 1 صفحه بعد