چون مدتي گذشت دانسته شد كه طاق روي سردابها در اثر كثرت عبور مردم آن توانائي تحمل را ندارد و ممكن است فرو ريزد و سبب زحمت و هلاكت شود.
ادامه مطلب...
يكي از شيعيان در بصره سالي ده شب در خانه اش دهه عاشورا روضه خواني مي كرد اين بنده خدا ورشكست شد و وضع زندگي اش از هم پاشيده شد حتي خانه اش را هم فروخت .
نزديك محرم بود با همسرش داخل منزل روي تكه حصيري نشسته بودند يكي دو ماه ديگر بنا بود خانه را تخليه كنند، و تحويل صاحبخانه بدهند و بروند.
همسرش مي گويد: يك وقت ديدم شوهرم منقلب شد و فرياد زد.
گفتم : چه شده ؟ چرا داد مي زني ؟
ادامه مطلب...
دارالسلام مرحوم نوري جلديك صفحه دويست و چهارده از امالي مفيد نيشابوري نقل شده :
خانم و مخدره اي كه نوحه گر و مداحه بنام زره بوده كه درتمام مجالس زنانه شركت ميكرده و اقامه عزاداري حضرت سيدالشهداء اباعبداللّه الحسين ع را برپا مي نموده و خانم خوب و جلسه اي و اهل تقوي بوده و مخدرات ديگر را تشويق به عزاداري و گريه مينموده خلاصه براي عزاداري اهلبيت هركاري كه از دستش برمي آمده انجام ميداده .
ادامه مطلب...
در شب 26 ماه صفر 1236 در نجف اشرف در خواب حضرت عزرائيل ملك الموت (ع) را ديدم پس از سلام پرسيدم از كجا مي آيي ؟
فرمود: از شيراز مي آيم و روح ميرزا ابراهيم محلاتي را قبض كردم .
گفتم : روح او در برزخ در چه حال است ؟
فرمود: در بهترين حالات و در بهترين باغهاي عالم برزخ و خداوند هزار ملك موكل او كرده است كه فرمان او را مي برند.
ادامه مطلب...
آقاي حاج سيد اسماعيل هاشمي نقل مي كند:
در زمان حاج شيخ عبدالكريم حائري (رضوان الله تعالي عليه ) و داستان بي حجابي رضاخان قُلدر، دو تا پاسبان بودند كه خيلي اذيت مي كردند.
ادامه مطلب...
حاج شيخ مرتضي آشتياني رضوان الله تعالي عليه فرمود:
كه حجة الاسلام حاج ميرزا حسين خليلي طهراني اعلي الله مقاله فرمود:
خبر داد ما را شيخ جليل و رفيق نبيل كه با همديگر سر درس صاحب جواهر رضوان الله تعالي عليه حاضر مي شديم .
ادامه مطلب...
مجلس عزاداري توي مدرسه بر پا كرده بودند و مرحوم حاج ميرزا رضاي همداني (كه يكي از علماي با اخلاص بوده ) در آنجا منبر مي رود در آن فصل باد و باران و آفتاب و ابر با هم توام بود. يك روز وقتي كه حاج ميرزا بالاي منبر مشغول سخنراني مي گردد و بعد از آن روضه حضرت اباالفضل (ع ) را مي خواند، ناگهان هوا طوفاني شد و باد شديدي آمد كه بر اثر آن باد و طوفان چادري كه روي حياط انداخته بودند به حركت در آورد و هر دقيقه باد شديدتر مي شد و سر و صدا راه انداخته بود.
ادامه مطلب...
در گوشه اي مردي كه هر دو پايش از ران و هر دو دستش از بازو قطع شده بود و در عين حال خيلي چاق مانند توپي روي زمين افتاده و گدايي مي كرد. مردم هم به حال او رقّت مي كردند و روي دستمالي كه پهن كرده بود پول زيادي مي ريختند. من در كناري ايستاده و منتظر شدم سرش خلوت شود تا چند دقيقه احوالش را بپرسم او متوجه من شد و با زبان عربي مرا صدا زد گفت : مي دانم بچه فكر مي كني ، مايلي شرح حال مرا بداني و من بدون استثناء هر كه باشد اگر اصرار هم كند شرح حالم را برايش نمي گويم ، نمي دانم چرا دلم خواست براي شما قصه ام را نقل كنم .
ادامه مطلب...
مژده در توسل به حسين
همگي به سوي وسايل نجات بخش حسين عليه السلام بشتابيد! بشارتتان باد که در توسل به او يک مژده خوشحالي کننده و شگفت آور و يک نعمت پر شکوه و يک لطف بسيار بزرگ ديگري از جانب خداست و آن اين است که در توسل به آن حضرت ويژگي و آثاري است که به جهاتي چند، سر آمد همه اسباب و وسايل نجات و برتر از همه کارهاي شايسته است.
ادامه مطلب...
مرحوم علامه بزرگوار و عالم جليل القدر شيعه محدث اهلبيت عصمت و طهارت عليهم السلام زنده كننده اسلام مرحوم علامه مجلسي رضوان اللّه تعالي عليه از بعضي از اهل وثوق از سيد علي حسيني رحمة اللّه عليه نقل فرمود:
ادامه مطلب...
عالم رباني حضرت آيتالله حاج سيد احمد موسوي نجفي فرمودند: چند سال پيش از يکي از خيابانهاي تهران رد ميشدم، که ناگهان به طور غير عادي به سمت يک مغازه کشيده، و وارد آن مغازه شدم، مغازه متعلق به يک عتيقه فروش بود. اما چيزي را متوجه نشدم. تا سه روز اين قضيه تکرار شد، بعد از سه روز به صاحب مغازه گفتم: آقا شما چه چيزي داري؟ چه سر و سرّي داري؟ که مرا به اينجا کشيدهاي!؟
ادامه مطلب...
مؤلف کتاب، کرامات معنوي آقاي موسوي مطلق ميگويد:
مدتها در خصوص عارف کبير مرحوم آيتالله قاضي (قدس سره) مطالعات نسبتا جامعي داشتم ولي در بين اين مطالعات، به دنبال اين نکته بودم که بدانم علت دگرگوني مرحوم قاضي چه بوده است؟ ولي متأسفانه اشارهاي بدان نشده بود و نمييافتم و يا اشاراتي که دلم به آن محکم نميشد.
تا اينکه به محضر يکي از بزرگان که خود از شاگردان عارف صمداني مرحوم آيتالله انصاري همداني (قدس سره) و از متشرفين به خدمت مرحوم آيت الله آقاي قاضي (قدس سره) بود رسيدم، آن عزيز ميفرمودند:
ادامه مطلب...
آقاي محمد کريم محسني، آموزگار يکي از دبستانهاي شهرستان خرمآباد که از معلمين دقيق و علاقمند به فرهنگ ميباشد از قول يک نفر به نام احمد کاوسي که ايشان نيز آموزگار است چنين تعريف ميکند که:
چند سال پيش براي انجام کاري، عازم اهواز بودم، در بين راه و در محلي که به نام «تنگ فني» معروف است. و گردنه خطرناکي دارد، کاميوني را ديدم که قسمت جلوي آن در دره فرو رفته و در حالت ترس آوري قرار گرفته بود. به وضعي که اگر يک نفر، يک فشار جزئي به آن وارد ميکرد، به عمق دره سرنگون ميشد. ما اتومبيل خودمان را متوقف نموديم و رفتيم که به آن کاميون کمک کنيم. در اين هنگام ديديم که چند نفري در کنار کاميون نشسته و مشغول خوردن غذا هستند. آنها ما را تعارف کردند ما نيز، دعوت آنها را پذيرفتيم و جوياي کيفيت قضيه شديم، معلوم شد کاميون مزبور از ابتداي سرازيري گردنه، ترمز بريده و راننده که مردي است مسيحي به اتفاق خانوادهاش، دست و پاي خود را گم ميکند.
ادامه مطلب...
امام مهدي عليهالسلام به جهت قدرداني و وفا نسبت به رشادتهاي حضرت عباس عليهالسلام به اين بارگاه ملکوتي تشريف ميآورند، نمونه زير گوياي اين واقعيت ميباشد:
فقيه فرزانه آيت الله حاج سيد مرتضي لنگرودي فرمود: در حرم مطهر حضرت قمر بنيهاشم عليهالسلام مشغول زيارت بودم، ناگهان ديدم شخصي پشت سر من مشغول زيارت و خطاب به حضرت ميفرمايد:
«يا عمي!» و مطالبي را با فصاحت و بلاغت بيان ميکند. من از بس برايم اين مطلب جالب و جذاب بود دست از زيارت برداشتم تا ببينم اين بزرگوار چه ميگويد. همچنان مات و مبهوت شده بودم ولي کلمات دلرباي ايشان را همچنان ميشنيدم و ايشان گريه ميکرد و با حضرت در حال صحبت بود. ولي يک مرتبه از نظرم غايب شد. [1] .
ادامه مطلب...